کجایی ای رفیق نیمه راهم

کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم

کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه، و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد.

طلسم اشک مرا با فریب دزدیدند تو هم برای فریبم بخند حرفی نیست من از عبور نگاهی شکسته ام
آری شکستن است نصیبم بخند حرفی نیست به حال من دل گرفته هم خندید تو هم بخند حبیبم، بخند، حرفی نیست.

خیانت می تواند دروغ دوست داشتن باشد!
خیانت تنها این نیست که دستت را در خفا در دست دیگری بگذاری...
خیانت می تواند جاری کردن اشک بر دیدگان معصومی باشد.

وقتی که دیگر نبود به بودنش نیازمند شدم و وقتی که دیگر رفت من در انتظار آمدنش نشستم وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم.

بسوزد خانه لیلی و مجنون که رسم عاشقی در عالم انداخت اگر لیلی به مجنون داده می شد دل هیچ عاشقی رسوا نمی شد.

چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از احوال من منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم.