با تو می کشد گهی دلم به مهر

با تو می کشد گهی دلم به مهر
ای گسسته هر زمان دلم به قهر
با تو می تپد دلم به کوچه خیال
بی تو می رمد دلم ز خانه های شهر
در نگاه من چه موج های اشتی
در ستیز صخره نگاه مات تو
با منی تو ای دریغ و در کنار من
هر زمان دلت به جستجوی دیگری
منهم ای فریب خسته روز و شب
با توام ولی در ارزوی دیگری
با توام نه الفتی چنان که بود
خسته از توام تو خسته تر ز من
نه هوای با تو ماندنم به دل
نه توان از توام گریختن

تو فراموش نکن

تو فراموش نکن
زندگی یک هوس است
گاز بر میوه کال
من فراموش نکردم
که بهار آمده است
تا بگیرم پرو بال

تو فراموش نکن
روی آن شاخه یاس
جای دستان من است
من فراموش نکردم که خدا
همه جا یار من است

تو فراموش نکن
گرچه آن روز گذشت
که تو رفتی و هنوز
مانده برگشتن تو

من فراموش نکردم
غم آن لحظه سرد
دیدن رفتن تو

بهار دارد موهایش را شانه می کند! تو داری می آیی
و گواه ان درخت های سبز اندیشه من است
می روی؟ باشد! خدا به همراهت!
فقط لطفا در را پشت سرت محکم ببند
نمی خواهم خیابان ها اسیر طوفان شوند