با تو می کشد گهی دلم به مهر
ای گسسته هر زمان دلم به قهر
با تو می تپد دلم به کوچه خیال
بی تو می رمد دلم ز خانه های شهر
در نگاه من چه موج های اشتی
در ستیز صخره نگاه مات تو
با منی تو ای دریغ و در کنار من
هر زمان دلت به جستجوی دیگری
منهم ای فریب خسته روز و شب
با توام ولی در ارزوی دیگری
با توام نه الفتی چنان که بود
خسته از توام تو خسته تر ز من
نه هوای با تو ماندنم به دل
نه توان از توام گریختن